|
شهادت امّ ابیها ، مادر همه ی خوبی ها ، خانم حضرت زهرا(سلام الله علیها) و ایّام فاطمیّه ی اوّل ، سوگواری آن بانوی بزرگوار را به محضر مبارک آقا امام زمان(عج) و شما خوبان تسلیت عرض می نمایم. ببار ای بارون ، ببار ببار ای بارون ، ببار با دلُم گریه کن ، خون ببار در شبای تیره چون زلف یار بَهر لیلی چو مجنون ببار ، ای بارون! ماه روشن شب های من سرت سلامت ای آقای من ،
http://www.beheshtian.mihanblog.com
شهاب [ سه شنبه 88/2/15 ] [ 2:53 عصر ] [ ]
[ نظر ]
دختری گفت: اوّلش رویا آخرش بازی است و بازیچه! مادرش گفت: عشق یعنی رنج پینه و زخم و تاول کف دست . پدرش گفت: بچه ساکت باش بی ادب! این به تو نیامده است . رهروی گفت: کوچه ای بن بست . سالکی گفت: راه پر خم و پیچ . در کلاس سخن ، معلّم گفت: عین و شین است و قاف، دیگر هیچ . دلبری گفت: شوخی لوسی است . تاجری گفت: عشق کیلویی چند؟ مفلسی گفت: پر کردن شکم خالی زن و فرزند! شاعری گفت: یک کمی احساس مثل احساس گل به پروانه ... عاشقی گفت: خانمان سوز است بار سنگین عشق بر شانه! شیخ گفتا: گناهی بی بخشش . واعظی گفت: واژه ای بی معناست! زاهدی گفت: طوق شیطان است و همین . محتسب گفت: منکر عظماست . قاضی شهر گفت: عشق را فرمود حدّ هشتاد تازیانه به پشت . جاهلی گفت: عشق را چون عشق است ، پس همین عشق است! پهلوان گفت: جنگ آهن و مشت . رهگذر گفت: طبل تو خالی است یعنی آهنگ آن ز دور خوش است . دیگری گفت: از آن بپرهیز یعنی دور کن آتش بر دست! چون که بالا گرفت بحث و جدل ، توی آن قیل و قال من دیدم : طفل معصوم با خودش می گفت: من فقط یک سوال پرسیدم!!!
شهاب [ یکشنبه 88/2/13 ] [ 3:23 عصر ] [ ]
[ نظر ]
.:: لا الهَ الّا الله ُالمَلِکُ الحَقُّ المُبین ::.
التماس بسی الماس دعا.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
[ پنج شنبه 88/2/10 ] [ 1:50 عصر ] [ ]
[ نظر ]
.:: یا ربّ العالمین ::.
نیست بیماری چو بیماری دل
عشق اسطرلاب اسرار خداست
سه ماه قبل از شهادت شهید صیّاد شیرازی، در ایّام ماه مبارک رمضان در عالم خواب دیدم ایشان آمدند در منطقه ی عمومی طلائیه که ما مشغول ساخت یک حسینیه در جوار شهدای گمنام بخاک سپرده شده در آنجا بودیم . در دست ایشان یک پارچه سفید بود که با خط سرخ بسیار زیبایی در آن زیارت عاشورا نوشته شده بود و این شهید بزرگوار آن را به ما هدیه کرد. وقتی بیدار شدم در ذهنم اینگونه آمد که ایشان قصد دارند کمکی به ساخت این حسینیه به ما برسانند. سه روز بعد ایشان را در مسیر نماز دیدم، فردی که همیشه مقید به نماز اول وقت و جماعت بود، خدمتشان عرض کردم که «امیر، من یک خوابی را دیدم، نمی دانم تعبیرش چیست؟ و نمی دانم شما برای حسینیه چه کمکی میخواهید بکنید؟» اما سه ماه بعد، فهمیدم که حکمت این زیارت عاشورای سرخ چیست؟ درست روز شهادت ایشان، مصادف شد با روز افتتاح حسینیه طلائیه، همان روزی که مسئولین استان خوزستان تشریف آورده بودند این حسینیه را افتتاح کنند . در آن مراسم خبر شهادت این شهید بزرگوار را با ماجرای پارچه سفید منقش به زیارت عاشورا، به حاضرین اعلام کردیم که همگی متأثر شدند. آنجا به دوستان گفتم که اگرچه شهید صیّاد در ظاهر به حسینیه طلائیه چیزی نداد اما در واقع خون سرخش را برای امام حسین(ع) خرج کرد، و ما خون ایشان را در قالب زیارت عاشورا به خط سرخ دیدیم که برای ما تجلّی کرد.
[ شنبه 88/1/22 ] [ 6:23 عصر ] [ ]
[ نظر ]
*** پایش قطع شده... از زانو... *** سیّد مرتضی عاشق همسرش بود...
[ پنج شنبه 88/1/20 ] [ 5:34 عصر ] [ ]
[ نظر ]
|
|||
[ و نوشتم بیاد دوست شهیدم غلامرضا زوبونی ] |