سفارش تبلیغ
صبا ویژن







سلام بر همگی ...
مقاله ای در مورد شهید آوینی می خواندم که لازم دیدم آن را طبق شیوه های نوین کپی پیس کنم!!! و خواهشمندم نظراتتون رو در این باره بفرمایید...
برای خود بنده تلنگری بود چون به شخصه خیلی مدعی این شهید بزرگوار بودم!!!
به نظر من شهید آوینی و اندیشه های او آنقدر ناب هستند که بتوان اندیشه او را یک مکتب جدید به  حساب آورد و یک ایسم و ایدوئولوژی نو به همه ایسم ها اضافه کرد آری مکتب  آوینیسم را  میگویم این  مکتب هنوز هم پیروانی دارد گر چه خود سید در بین ما نیست اندیشه او سیر صعودی دارد  و خیلی ها در پی شناخت بیشتر مرتضی هستند. وی تا زمانی که شهید فیزیکی شد حقیقتا گم نام بود. کاش بیشتر و زودتر او را پیدا کرده بودیم.

محمّد مقدسی در سایت لوح می نویسد:
شنیده‏ام مى‏خواهى مطلبى براى سید مرتضى آوینى چاپ کنى. برادر عزیز دلت خوش است، دست بردار. مثل این که هنوز اوضاع و احوال امور دنیا دستت نیامده است.آن هایى که روزگارى سید مرتضى را تکفیر مى‏کردند. انگ سکولار و هزار تا بد و بیراه به او مىزدند امروز شده‏اند سینه چاک او و برایش سایت زده‏اندوکلى کار فرهنگی مى‏کنند. فکر مى‏کنم هنوز دستت نیامده است که دور و برت چه خبر است. آن سید بزرگوار بارش را بست و رفت و من و تو مانده‏ایم که به خیال خود زنده‏ایم. او زنده است و شهید و دارد با محبوبش صفا مى‏کند و من و تو بیهوده مى‏کوشیم که مظلومیت آن عزیز را که هر روز بیشتر مى‏شود کمرنگ‏تر کنیم. در دور زمانه‏اى که امور دنیا همه بالسویه شده است و دیگر فرقى نمى‏کند که آفتاب از کدام طرف طلوع مى‏کند و تمام دوستان جمع شده‏اند تا سهام خود را از انقلاب و دین طلب کنند. از سید گفتن کمى آزاردهنده است. روزگارى که تنبلى تبدیل به بیمارى همه گیر شده است از سید گفتن مى‏شود همین همایش‏هاى بی بو خاصیتى که براى آن سید عزیز برگزار مى‏شود. تا فلان مسئول در بیلان کارى اش بنویسید که امسال او هم مثل همان دوازده سال گذشته براى مرتضى آوینى بزرگداشت گرفته است. مى‏دانى این روزها مد شده است که هر نهاد فرهنگى که از بد روزگار نسبتى هم با دین دارد تصویرى از سید مرتضى آوینى به دیوار بچسباند تعدادى از جملات معرفتى‏اش را روى در و دیوار بنویسد و یا در هر سخنرانى با صداى بغض آلود براى جماعت بخواند که بله یادش را زنده نگه داشته‏است .
اما اوضاع خیلى بحرانى‏تر از این حرف هاست. متاسفانه براى ما یادگرفتن امر ثقیل شده است. دیگر کمتر کسى مانند سید مرتضى پیدا مى‏شود که تمام بدنامى‏های ظاهری را به جان بخرد و یک تنه به جنگ روشنفکرى برود، که از روشنفکرى فقط قهوه اسپرسور و سیگارش را به ودیعه گرفته است ! هنوز صدایى محزون اش هست که به مظاهر سینماى عرفان زده جشنواره‏اى مى‏تازد. خواهان هواى تازه و حرف تازه است خیلى چیزهاى دیگر هست که او از خود به جا گذاشته است. و ما آدم‏هاى تنبل گرفتار روزمرگى یاد گرفته‏ایم فقط در ظاهر کلمات بمانیم . در دوره‏اى که هنوز کسى از احترام و مخالف خویش چیزى‏ نشنیده بود سید مرتضى آوینى در رد مقاله مسعود بهنود مقاله‏اى مى‏نویسد ولى دریغ از یک توهین یا بد و بیراه طورى که خود بهنود از آن نوع پاسخ شنیدن به مقاله‏اش تجلیل مى‏کند. اما ما آدم‏هاى تنبل یاد گرفته‏ایم که فقط در ظاهر کلمات باقى بمانیم. فرو رفتن در عمق براى کسانى است که براى خطر کردن زاده شده‏اند، براى ما همان کافی است که اثرى از آوینى بخوانیم و براساس آن حکم کلى صادر کنیم و یادمان برود که مهمترین درس آوینى نوع نگاهى است که او از خود به جا گذاشته است. نه نگاهى بسته و کاملا دگم به مسائل از مواجهه با غرب گرفته تا عرفان نظرى بلکه نگاهى که حاصل خطر کردن و مواجهه با اندیشه‏ها تازه و نو است که ماحصلش نگاهى است که به عنوان مثال در مقاله‏اى مانند انفجار اطلاعات ظهور مى‏کند. اما خوب، ما آدم‏هاى تنبل حافظان فروتن وضع موجود شده‏ایم! وضع موجود بدجورى زیر دهان مان مزه کرده است. شهید آوینی در همان مقاله سخن نیچه را یادآورى مى‏کند که «خانه هایتان را دردامنه کوه آتشفشان بنا کنید». این نوع به پیشواز خطر رفتن است، که آوینى را جاودان کرده است . متاسفانه ما آدم‏هاى تنبل در مواجهه با وارثان عمل و اندیشه آن بزرگوار از تمام سوال هایى که شاید به ذهنمان خطور مى‏کند این است که آیا شهید خودش لباسش را مى‏شسته است؟ همین مى‏شود که مى‏گویم سید هنوز مظلوم است. مظلوم‏تر از قبل شهادتش . روزهایى که زاهدان متنسک و عالمان متهتک همگى به صورت دسته جمعى به تکفیر او مى‏پرداختند او افقى را مى‏جست که در آن نردبانى به سوى آسمان کشیده بودند و اما خوب همین لحظه هاست که مردان تاریخ را مى‏سازد و به قول آن پیر شوریده:
از میان خلق یک تن صوفى اند دیگران در سایه او مى‏زیند

برادر عزیز این متن کاملا احساساتى و از روى دلتنگى بود اگر خواستید چاپش کنید.
ــ این مقاله در شماره پنجم نقطه سر خط منتشر شده است.

بعد التحریر:آقای سردبیر این ها را سال پیش در همین برهه زمانی نوشتم و امروز که باز خواندمش دیدم که چقدر حرف باقی مانده است که باید از سید مرتضی ِآوینی زده شود. اما این قلم هم نیز گرفتار همان درد بی درمان تنبلی شده است.اینجا از مظلومیت آوینی حرف زده بودم،اگر امروز هم خوب نگاه کنی بعد از آن حادثه شوم که در دانشگاه رخ داد،آنچه که خود بهتر از من دیدی و اگر از طرف دیگر داخل این دنیای مجازی بهنود نامی را جستجو کنی، به یک سکه می رسی. یک روی سکه همان ها هستند که از سید همان جملات معروفش را به ودیعه گرفته اند که مصداق زاهدان متنسک اند و از بیخ و بن با روح و کلام سید مرتضی آوینی مشکل دارند.روی دیگر هم امثال بهنود ها هستند که عقده های فرو خورده شان را و هم چنین عبثی عمری که از دست داده اند را مثل پیر مردهای بی دندان پارک نشین ِ حافظه از دست داده به بد و بیراگفتن به آن سید می گذرانند.اما خودمانیم برادر عزیزم اگر خوب دقت کنی، برنده تمام این بازی ها همان مردی است که دوازده سال پیش نردبان آسمان را در رمل های تشنه فکه پیدا کرد و ور پرید..

.............................................................
اگر چه مرغ زیرک بود حافظ در وفاداری
به تیر غمزه صیدش کرد آن کمان ابرو
..........................................
یونس 20


[ پنج شنبه 88/1/20 ] [ 4:22 عصر ] [ ] [ نظر ]

 

 


.* السّلام علی ساکن بکربلاء *.
 

کجایید *زیارت ناحیه ی مقدّسه* خون ها؟!

 چند روز بیشتر نمونده ها ، بیایید قول بدیم روز عاشوراء

 با ناله ی آقامون جون بدیم...


.*.*.*. یاابن العسکری ، آجرک الله یا مولای  .*.*.*.

*سلام ما بر چشمان خونبار مهدی فاطمه(عج).

*سلام ما بر عاشورائیان ، از حضرت آدم(ع) تا حضرت خاتم(ص)

و از حضرت خاتم(ص) تا قائم آل خاتم(عج).

*سلام ما بر عاشورائیان وادی کربلا.

*سلام ما بر عاشورائیان دوران دفاع مقدّس در کربلای ایران.

*سلام ما بر عاشورائیان بعد از دوران دفاع مقدّس .

*سلام ما بر عاشورائیان جنوب لبنان.

*سلام ما بر عاشورائیان پاکستان و اقصی نقاط گیتی.

*سلام ما بر عاشورائیان غزّه.

*سلام بر عاشورائیان وبلاگ شهدای گمنام.


 
*قاموس کربلا

*کربلا* یعنی *تولّی داشتن* ، *مهر حیدر* ، *عشق زهرا* داشتن

*کربلا* یعنی *تبرّی ی شدید ، از پلیدی های دوران و یزید*

*کربلا* یعنی *اطاعت از امام* ، *گه به حکم او نشستن ، گه قیام*

*کربلا* یعنی که *یار رهبری* ، *از حسین عصر خود فرمانبری*

*کربلا* یعنی *تحوُّل در وجود* ، *جامه ی زهد و حیا در تار و پود*

*کربلا* یعنی *به حق واصل شدن* ، *یار حقّ* ، *دشمن باطل شدن*

*کربلا* یعنی *بیا جانانه شو* ، *گرد شمع عشق حقّ پروانه شو*

*کربلا* یعنی *کتاب عشق حق* ، *از الف تا یای او سرمشق حق*

*کربلا* یعنی که *اُنسی با نماز* ، *روی بر درگاه ربّ بی نیاز*

*کربلا* یعنی که *خون ، آب وضو* ، *با خدا ، بی واسطه در گفتگو*

*کربلا* یعنی *همیشه مکتبی* ، *تو حسینی* ، *خواهر تو زینبی*


ختم سوره ی حشر برای آزادی مردم مظلوم غزّه 


هر روز یک سوره ی حشر بعد از نماز صبح تا ان شاء الله خبر خلاصی مردم مظلوم غزّه.

*این ختم هر روز یک بار جهت یادآوری ، در این صفحه ی نورانی اعلام عمومی می شود و نامی ثبت نمی شود.

*این ختم را به هر وسیله ی ممکن( پیامک ، آفلاین ، ثبت در وبلاگ و ... ) اعلام عمومی فرمایید.
 


بارالها ، مهدی(عج) ما را برسان.


اَللّهمَّ عَجِّل لِولیِّک الفَرَج.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَ فَرَجَنَا بِهِم.

 


[ چهارشنبه 87/10/11 ] [ 6:27 صبح ] [ ] [ نظر ]

باز این چه شورش است که در خلق عالم است    باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است 
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین    بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است 
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو    کار جهان و خلق جهان جمله در هم است 
گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب    کاشوب در تمامی ذرات عالم است 
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست    این رستخیز عام که نامش محرم است 
در بارگاه قدس که جای ملال نیست    سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است 
جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنند    گویا عزای اشرف اولاد آدم است 
خورشید آسمان و زمین نور مشرقین    پرورده‌ی کنار رسول خدا حسین 

* * *
کشتی شکست خورده‌ی طوفان کربلا    در خاک و خون طپیده میدان کربلا 
گر چشم روزگار به رو زار می‌گریست    خون می‌گذشت از سر ایوان کربلا 
نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک    زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا 
از آب هم مضایقه کردند کوفیان    خوش داشتند حرمت مهمان کربلا 
بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکند    خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا 
زان تشنگان هنوز به عیوق می‌رسد    فریاد العطش ز بیابان کربلا 
آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم    کردند رو به خیمه‌ی سلطان کربلا 
آن دم فلک بر آتش غیرت سپند شد    کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد 

* * *
کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدی    وین خرگه بلند ستون بی‌ستون شدی 
کاش آن زمان درآمدی از کوه تا به کوه    سیل سیه که روی زمین قیرگون شدی 
کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بیت    یک شعله‌ی برق خرمن گردون دون شدی 
کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان    سیماب‌وار گوی زمین بی‌سکون شدی 

کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک    جان جهانیان همه از تن برون شدی 
کاش آن زمان که کشتی آل نبی شکست    عالم تمام غرقه دریای خون شدی 
آن انتقام گر نفتادی بروز حشر    با این عمل معامله‌ی دهر چون شدی 
آل نبی چو دست تظلم برآورند    ارکان عرش را به تلاطم درآورند 

* * *
برخوان غم چو عالمیان را صلا زدند    اول صلا به سلسله‌ی انبیا زدند 
نوبت به اولیا چو رسید آسمان طپید    زان ضربتی که بر سر شیر خدا زدند 
آن در که جبرئیل امین بود خادمش    اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند 
بس آتشی ز اخگر الماس ریزه‌ها    افروختند و در حسن مجتبی زدند 
وانگه سرادقی که ملک مجرمش نبود    کندند از مدینه و در کربلا زدند 
وز تیشه‌ی ستیزه در آن دشت کوفیان    بس نخلها ز گلشن آل عبا زدند 
پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید    بر حلق تشنه‌ی خلف مرتضی زدند 
اهل حرم دریده گریبان گشوده مو    فریاد بر در حرم کبریا زدند 
روح‌الامین نهاده به زانو سر حجاب    تاریک شد ز دیدن آن چشم آفتاب 

* * *
چون خون ز حلق تشنه‌ی او بر زمین رسید    جوش از زمین بذروه عرش برین رسید 
نزدیک شد که خانه‌ی ایمان شود خراب    از بس شکستها که به ارکان دین رسید 
نخل بلند او چو خسان بر زمین زدند    طوفان به آسمان ز غبار زمین رسید 
باد آن غبار چون به مزار نبی رساند    گرد از مدینه بر فلک هفتمین رسید 
یکباره جامه در خم گردون به نیل زد    چون این خبر به عیسی گردون نشین رسید 
پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش    از انبیا به حضرت روح‌الامین رسید 
کرد این خیال وهم غلط که ارکان غبار    تا دامن جلال جهان آفرین رسید 
 

هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال    او در دلست و هیچ دلی نیست بی‌ملال 

* * *
ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند    یک باره بر جریده‌ی رحمت قلم زنند 
ترسم کزین گناه شفیعان روز حشر    دارند شرم کز گنه خلق دم زنند 
دست عتاب حق به در آید ز آستین    چون اهل بیت دست در اهل ستم زنند 
آه از دمی که با کفن خونچکان ز خاک    آل علی چو شعله‌ی آتش علم زنند 
فریاد از آن زمان که جوانان اهل بیت    گلگون کفن به عرصه‌ی محشر قدم زنند 
جمعی که زد بهم صفشان شور کربلا    در حشر صف زنان صف محشر بهم زنند 
از صاحب حرم چه توقع کنند باز    آن ناکسان که تیغ به صید حرم زنند 
پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل    شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل 

* * *
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار    خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار 
موجی به جنبش آمد و برخاست کوه    ابری به بارش آمد و بگریست زار زار 
گفتی تمام زلزله شد خاک مطمن    گفتی فتاد از حرکت چرخ بی‌قرار 
عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پیر    افتاد در گمان که قیامت شد آشکار 
آن خیمه‌ای که گیسوی حورش طناب بود    شد سرنگون ز باد مخالف حباب وار 
جمعی که پاس محملشان داشت جبرئیل    گشتند بی‌عماری محمل شتر سوار 
با آن که سر زد آن عمل از امت نبی    روح‌الامین ز روح نبی گشت شرمسار 
وانگه ز کوفه خیل الم رو به شام کرد    نوعی که عقل گفت قیامت قیام کرد 

* * *
بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد    شور و نشور واهمه را در گمان فتاد 
هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند    هم گریه بر ملایک هفت آسمان فتاد 
هرجا که بود آهوئی از دشت پا کشید    هرجا که بود طایری از آشیان فتاد
 

شد وحشتی که شور قیامت بباد رفت    چون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد 
هرچند بر تن شهدا چشم کار کرد    بر زخمهای کاری تیغ و سنان فتاد 
ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان    بر پیکر شریف امام زمان فتاد 
بی‌اختیار نعره‌ی هذا حسین زود    سر زد چنانکه آتش ازو در جهان فتاد 
پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول    رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول 

* * *
این کشته‌ی فتاده به هامون حسین توست    وین صید دست و پا زده در خون حسین توست 
این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی    دود از زمین رسانده به گردون حسین توست 
این ماهی فتاده به دریای خون که هست    زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست 
این غرقه محیط شهادت که روی دشت    از موج خون او شده گلگون حسین توست 
این خشک لب فتاده دور از لب فرات    کز خون او زمین شده جیحون حسین توست 
این شاه کم سپاه که با خیل اشگ و آه    خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست 
این قالب طپان که چنین مانده بر زمین    شاه شهید ناشده مدفون حسین توست 
چون روی در بقیع به زهرا خطاب کرد    وحش زمین و مرغ هوا را کباب کرد 

* * *
کای مونس شکسته دلان حال ما ببین    ما را غریب و بی‌کس و بی‌آشنا ببین 
اولاد خویش را که شفیعان محشرند    در ورطه‌ی عقوبت اهل جفا ببین 
در خلد بر حجاب دو کون آستین فشان    واندر جهان مصیبت ما بر ملا ببین 
نی ورا چو ابر خروشان به کربلا    طغیان سیل فتنه و موج بلا ببین 
تنهای کشتگان همه در خاک و خون نگر    سرهای سروران همه بر نیزه‌ها ببین 
آن سر که بود بر سر دوش نبی مدام    یک نیزه‌اش ز دوش مخالف جدا ببین 
آن تن که بود پرورشش در کنار تو    غلطان به خاک معرکه‌ی کربلا ببین 
 

یا بضعةالرسول ز ابن زیاد داد    کو خاک اهل بیت رسالت به باد داد 

* * *
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد    بنیاد صبر و خانه‌ی طاقت خراب شد 
خاموش محتشم که ازین حرف سوزناک    مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد 
خاموش محتشم که ازین شعر خونچکان    در دیده‌ی اشگ مستمعان خون ناب شد 
خاموش محتشم که ازین نظم گریه‌خیز    روی زمین به اشگ جگرگون کباب شد 
خاموش محتشم که فلک بس که خون گریست    دریا هزار مرتبه گلگون حباب شد 
خاموش محتشم که بسوز تو آفتاب    از آه سرد ماتمیان ماهتاب شد 
خاموش محتشم که ز ذکر غم حسین    جبریل را ز روی پیامبر حجاب شد 
تا چرخ سفله بود خطائی چنین نکرد    بر هیچ آفریده جفائی چنین نکرد 

* * *
ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده‌ای    وز کین چها درین ستم آباد کرده‌ای 
بر طعنت این بس است که با عترت رسول    بیداد کرده خصم و تو امداد کرده‌ای 
ای زاده زیاد نکرداست هیچ گه    نمرود این عمل که تو شداد کرده‌ای 
کام یزید داده‌ای از کشتن حسین    بنگر که را به قتل که دلشاد کرده‌ای 
بهر خسی که بار درخت شقاوتست    در باغ دین چه با گل و شمشاد کرده‌ای 
با دشمنان دین نتوان کرد آن چه تو    با مصطفی و حیدر و اولاد کرده‌ای 
حلقی که سوده لعل لب خود نبی بر آن    آزرده‌اش به خنجر بیداد کرده‌ای 
ترسم تو را دمی که به محشر برآورند    از آتش تو دود به محشر درآورند
 


[ سه شنبه 87/10/10 ] [ 10:57 صبح ] [ ] [ نظر ]


 

تربت تو بوی خدا می دهد
بوی حضور شهدا می دهد...

مشعر حق عزم منا کرده ای
کعبه ی شش گوشه بنا کرده ای
تیر تنت را به مصاف آمده است؟
تیغ سرت را به طواف آمده است؟...

سلام

می شنوی؟ یا گوش های تو هم مثل من...؟

آری! نمی شنویم!...صدای گریه ای نمی شنویم! صدای العطشی نمی شنویم! ندای هل من ناصری نمی شنویم!...

وقتی صدای العطش و ناله و گریه همسایه دیوار به دیوارمان به گوشمان نمی رسد دیگر چه انتظاری باید داشت؟!..

اما...

هرچه هست و هرچه هستیم نزدیک محرم که می شود دل هامان عجیب هوایی می شود.

انگار مغناطیسی خدایی جذبشان می کند...دل هایی که حتی به سختی آهن شده اند!...

دل هایی که...

اما هنوز می توان ذره ای محبت در آنها یافت!

((امیدوارم قلب های ما در این گرداب ها به امام حسین(ع) نزدیک شود. کربلا تربت می سازد و همه ابدان شیعیان را تربت می کند. از عطش، آب بدن خشک می شود و تشنه دنیا و آخرت می شود. هم تشنه آب ظاهری می شود و هم تشنه آب معنوی. تشنگی، آب ِ بدن را می کِشد و کم می کند و آن را خشک و خاک و تربت می کند. کسی که تشنه کربلا شد، بدنش سرانجام تربت می شود؛ همین بدن ظاهری، ولو نمرده باشد.

تربت را اگر به دریا بزنی، خجالت می کشد که طغیان کند و ساکت می شود. اگر آن را به تب چهل درجه عرضه کنی، فورا ساکت می شود و از آن بدن می رود- خجالت می کشد. تربت به او می گوید تو حرف نزن، من مال کربلایم. من از صبح تا ظهر عاشورا طوفان دیده ام. تو فقط یک طوفان دیده ای...

تمام ابتلائاتی که ما در دنیا می کشیم، با یاد کربلا ساکت می شود.

امیدوارم این ابتلائات ساکت شود سپس با خود کربلایی ها گریه کنیم- با خود امام حسین(ع) و حضرت زینب(س). چقدر شیرین است؛ هر گاه آنها گریه کردند، تو هم گریه کنی و هر وقت سرور داشتند، مسرور باشی. از مصیبت خود راحت شویم...یاد مصیبت آنها ما را راحت می کند...))

(طوبای محبت. دفتر چهارم. مجالس حاج محمد اسماعیل دولابی)

شیعه تنها مگر نوحه خوانی است؟

ذکر الفاظ دور از معنای است؟

شیعه آیا فقط اشک و آه است؟

این تصور بسی اشتباه است

اشک بی معرفت، آب چشم است

اشک با معرفت، تیغ خشم است...

گر حسینی شدی ترک سر کن

عزم پرواز بی بال و پر کن

گر به غربت گرفتار دردی

هجرت آغاز و از خود سفر کن

پیش از آن کز تو ذلت بسازند

خانه ی ظلم زیر و زبر کن

شیعه و عافیت؟ وامصیبت

دین واشرافیت؟ وامصیبت

شیعه و خواب و راحت؟ دریغا

مسند استراحت؟ دریغا

ای شمایی که در خود خزیدید!

شیعه ی راستین یزیدید!

آقا جان! یا اباعبدالله! می شود محرم امسال ما را تشنه کربلا کنید؟ تربت کنید؟ از مصائب خود راحت کنید؟...

شیعه کنید؟! حسینی کنید؟!

...

پاورقی1. قسمت هایی از اشعار مرحوم آقاسی

پاورقی2. ان شاءالله محرم امسال برای همه مون متفاوت از سال های گذشته باشه. یعنی می شه توی این چلّه ای که در پیش داریم کمی از نازیبایی ها رو کنار بذاریم و دنبال نور و زیبایی باشیم؟

 پاورقی3. غزه امروز تداعی کربلا می کند... اللّهم العن اول ظالمٍ ظلم حقّ محمّدٍ و آل محمّد و اخِر تابع له علی ذلک...اللّهم العنهم جمیعا...

پاورقی4. التماس دعا!
**

پی نوشت. محرم امسال به نظر محرم عجیبی است. انگار زمین و زمان هم به پیشواز رفته اند...امسال شیعیان بی تاب یافتن خیمه های مشکی پوش عزاداری حسینی اند تا شاید بتوانند مظلومانه و غریبانه سر بر دیوارش نهند و آرام آرام اشک بریزند و بی قرار شوند و فریاد بزنند که: یا حسین! آقا جان! چه باید کرد؟ چه باید کرد با این همه ظلم و این همه غربت و این همه دوری و این همه...؟

این روزها یزیدها و شمرهای زمان وقیح تر از قبل شده اند. این روزها همه نشسته ایم و نظاره می کنیم کربلایی دیگر را...

چه باید کرد؟

"همه‌ی مجاهدان فلسطین و همه‌ی مؤمنان دنیای اسلام به هر نحو ممکن موظف به دفاع از زنان و کودکان و مردم بی‌دفاع غزه‌اند و هر کس در این دفاع‌ مشروع و مقدس کشته شود شهید است و امید آن خواهد داشت که در صف شهدای بدر و اُحد در محضر رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ محشور شود"(رهبر معظم انقلاب)

من به چه نحوی می توانم دفاع کنم؟ وظیفه من چیست؟...می دانم که باید حسینی شد! باید شناخت، امام زمان را و شمر زمان را! باید ایمان آورد و استقامت کرد، باید فریاد برآورد و تبری جست و...

اما...این محرم دل هامان بدست شما...ما را به آنجا که باید و آنچه که شاید رهنمون شوید!

و خود به دادمان برسید...


[ دوشنبه 87/10/9 ] [ 7:29 عصر ] [ ] [ نظر ]

 



اللّهمّ صلّ علی فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها والسّر المستودع
فیها بعدد ما احاط به علمک

السّلام علیک یا اباعبدالله الحسین المظلوم العطشان 
 

فرود آیید یاران وعده گاه داورست اینجا

بهارستان سرخ لاله های پرپر است اینجا


چه غم که از وادی مشعر و مِنا سفر کردید

خدا داند که بهتر از مِنا و مشعر است اینجا


*سلام ما بر عاشورائیان ، از حضرت آدم(ع) تا حضرت خاتم(ص) و از

حضرت خاتم(ص) تا قائم آل خاتم(عج).

*سلام ما بر عاشورائیان وادی کربلا.

*سلام ما بر عاشورائیان دوران دفاع مقدس در کربلای ایران.

*سلام ما بر عاشورائیان جنوب لبنان.

*سلام ما بر عاشورائیان پاکستان و اقصی نقاط گیتی.

*سلام ما بر عاشورائیان غزّه.

*سلام بر عاشورائیان وبلاگ شهدای گمنام.


.* ختم سراسری  سوره ی حشر برای آزادی مردم مظلوم غزّه *.


*هر روز قرائت یک سوره ی حشر بعد از نماز صبح تا ان شاء الله خلاصی مردم مظلوم غزّه.


*این ختم را به هر وسیله ی ممکن(درج در وبلاگ ، پیامک ، آفلاین و ... ) اعلام عمومی فرمایید.


بارالها ، مهدی(عج) ما را برسان.

اَللّهمَّ عَجِّل لِولیِّک الفَرَج.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَ فَرَجَنَا بِهِم.



[ دوشنبه 87/10/9 ] [ 1:44 عصر ] [ ] [ نظر ]
<   <<   46   47   48   49   50   >>   >
درباره وبلاگ

بیاد شهدای گمنام!!! برای بچه های تفحص و برای آنهایی که به دنبال گمشده ی خود می گردند هیچ لحظه ای زیباتر از لحظه ی کشف پیکر شهید نیست. اما زیباتر از آن لحظه ای است که زیر نور آفتاب یا چراغ قوه پلاکی بدرخشد. در طلاییه وقتی زمین را می شکافتیم پیکر مطهر شهیدی نمایان شد که همراه او یک دفتر قطور اما کوچک بود ؛ شبیه دفتری که بیشتر مداحان از آن استفاده می کنند. برگ های دفتر به خاطر گل گرفتگی به هم چسبیده بود و باز نمی شد . آن را پاک کردم . به سختی بازش کردم بالای اولین صفحه اش نوشته بود: عمه بیا گمشده پیدا شده!
لینک دوستان
امکانات وب